ریحانه جان 13 سال وهستی جانریحانه جان 13 سال وهستی جان، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

هستی شیرین زبون

عالی عالی عالی عالی

نوع خاصی از صدقه دادن

نوع خاصی از صدقه دادن   ریحانه حدودا 3 سالش بود . صدقه دادن از تفریحات مورد علاقه ریحانه جون بود و هست.( پارسال یکی از عیدی هاش رو یه جا به اصرار انداخت صدقه, فک کن) هر وقت می خواستم صدقه بندازن صداش می کردم و باهم اسکناس رو تا می کردیم و می نداختیم و شاد می شدیم... یه روز مهمون داشتم و یه عالمه کار و دسر... خواستم زود صدقه بدم و برم دنباله کار هام که سر و کله وروجک پیدا شد. اصرار اصرار که من بندازم, - بیا مادر بنداز , بذار کمکت کنم - نه خودم بندازم - بذار تا کنم - نه خودم بلدم من هم که کار داشتم گفتم بذار مشغول باشه... گذشت و گذشت تا اینکه مادر آقای همسر فرمودن اگه صدقاتتون جمع شده بدید داریم برا کمک جمع آو...
31 تير 1392

این بار ریحانه جون ترکونده

این بار ریحانه جون ترکونده این دفعه که رفتیم شمال, ریحانه خانم کولاک کرد و نشست تا پدر عزیزش ازش عکس بگیره... خودتون ببینید........ من که ذوق مرگ شدم.               این هم یه عکس ناز از غروب دریای مازندران   خدایش خوب کندی دختر   وقتی داشتیم از تله کابین نمک آبرود برمی گشتیم پایین هستی جون کلاهش رو رداشته بود, سرش رو بیرون کرده بود و مو هاش رو باد می داد و کلا به سر و صداهای ما تو کابین اهمیت نمی داد... حالشو رو می برد...     وقتی از یه پسر, ژست دخترونه بخوای بهتر از این نمی شه (محمد حسین عشق ...
19 تير 1392

فرهنگ لغت هستی + عکس خوشمل

فکر کنم جذاب ترین بخش وبلاگ برا هستی وقتی بزرگ شد, این پست باشه... فرهنگ لغت هستی   فکر کنم جذاب ترین بخش وبلاگ برا هستی وقتی بزرگ شد, این پست باشه...    آباز..........آواز  تبسی...........تسیبح  تن گین..........سنگین  شادر..........چادر  بگل..........بغل ایندا..........اینجا تلا؟..........چرا؟ ادازه می دی؟..........اجازه می دی؟ کشمک..........پشمک ژینون.........زیتون نون پنیر..........بازی نون بیار کباب ببر گسه..........قصه بباس..........لباس للاب, تلاب..........خراب باگ...
15 تير 1392

تا حالا کجا بودی؟؟؟

کجا بودم؟ با دخترا توی خونه در حال بازی و شادی بودیم, یه تلفن زدم به مامانم از حرف هاش متوجه شدم زانوشون پیچ خورده و می خوان به من چیزی نگن و ناراحتم نکنن... از حرفاشون فهمیدم و به ثانیه پریدیم خونه مامان اینا ...  به مدت دو هفته موندم اونجا و از مادر عزیزم پرستاری کردم به همین دلیل از شما دوستانت عزیزم دور بودم. اما آلان برگشتم و قول می دم به همتون سر بزنم و آپ کنم. ...
11 تير 1392

فصل بهار و حجامت هستی خانم شجاع + عکس

یه مطلب رو می خوام از صف خارج کنم زودتر از وقایع رخ داده قبلی بنویسم چون عاشقشم...   از اون جایی که برای سلامتی افراد حجامت توصیه شده و زور من هم به هستی خانم می رسه وبه عبارتی راحت تر و زود تر راضی میشه(گول می خوره) خانوادگی رفتیم حجامت. منظور از خانوادگی 6 نفر از خانم های فامیل+هستی جون که شدیم 7 نفر . البته ماشین مامان دیگه جا نداشت تعدادی هم ساعتشون با ما هماهنگ نبود  وگرنه 15 یا16 نفر میشدیم. یه بعد از ظهر عالی بود و حسابی خوش گذشت. بعد از مدتها اون شب یه خواب عمیق و عالی و دلچسب داشتم. که از تاثیرات حجامت بود. واما حجامت هستی خانم شجاع. بسیار دیدنی و باور نکردنی بود. پیش بینی...
8 تير 1392
1